خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰
مامان قالی گذاشته صبحا میبافم کمکشتقربین نصف بیشتر هفته رو از هشت صبح تا چهار میرم کمک خدیجه خیاطیشبا هم گل کریستالی درست میکنم و بافتنی میبافمحامد میگه هرکار میکنی بکن فقط مواظب خودت باش به خودت سخت نگیر ولی من میگم تا جوونم باید کار کنم.الان حامد داره پشت تلفن باهام حرف میزنه بهم میگه پست بذار :)))))امروز رفتم تولد الهام دوست دبیرستانم. پنجشنبه هم قراره برم مهمونی خونه اون یکی الهام دوست دبیرستانم. وای حالا کادو چی ببرم؟؟؟ :|+زندگی سخت شده...بعضی وقتها نیش حرف بقیه بدتر از نیش مار بوآ ادمو میسوزونه!!!دقت کنیم به حرفامون...نصیحت هم نکنیم!!! :||||+توضیح تیتر:خواندن نقش قالی به لهجه کرمانیترجمه: پیشرَف (جلو رفت)، سِشکی (سه تا و یکی)، جاخو (جای خودش)
  • ۹۴/۰۹/۰۸
  • ft _nk

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی