چقد خوبه این فائزه که جوابمو خوب داد و فقط بهم گفت بی معرفت خوبی؟
دوباره شماره شو تو گوشیم سیو کردم.
امروزم رفته بودم بیرون کلی از بچه های دبیرستانو دیدم، زینب تکنسین اتاق عمل میخونه. حتی سمیه رو هم دیدم ولی نرفتم جلو چون منو ندید.
+
امشب زن داداش رفته بود جلسه اساتید دانشگاه و محمد و آتنا پیش ما بودن. انقد اذیت کردن اخر دفعه مجبور شدم اتی رو دعوا کنم.
عذاب وجدان گرفتم :(((
- ۹۴/۱۰/۰۹