شب اول احیا نرفتممامان حالش خوب نبود پیشش موندم.طاهره با بچه های سایت رفته بود مسجد صاحب الزمان.سمانه با دخترعموم (طیبه) رفت مسجد محله.ساره رفته بجستان (مشهد) پیش شوهرش.مریم و حسین رفتن پیش مادرشوهرش احیا همونجا باشن.بابا رفته بود پیش عمه صغریمن موندم و خودم!تا نزدیک دو نصفه شب بیدار بودم.دیگه حوصله ام سر رفت رفتم خوابیدم...پ.ن:بی حال نوشت!
- ۹۴/۰۴/۱۶