خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

لیاقت

شب اول احیا نرفتممامان حالش خوب نبود پیشش موندم.طاهره با بچه های سایت رفته بود مسجد صاحب الزمان.سمانه با دخترعموم (طیبه) رفت مسجد محله.ساره رفته بجستان (مشهد) پیش شوهرش.مریم و حسین رفتن پیش مادرشوهرش احیا همونجا باشن.بابا رفته بود پیش عمه صغریمن موندم و خودم!تا نزدیک دو نصفه شب بیدار بودم.دیگه حوصله ام سر رفت رفتم خوابیدم...پ.ن:بی حال نوشت!
  • ۹۴/۰۴/۱۶
  • ft _nk

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی