خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

نمی فهمم...

نمی فهمم چمه!خیلی سخته نفهمی چته...تا درد رو تشخیص ندی که درمانی واسش نیست!البته ایی مدل دردای من از اونایی هست که درمانی واسش نیست...یا شاید حداقل من فک میکنم نیست. خب نیست آقاجون! چی کار کنم وقتی حتی خودم نمی فهمم چه مرگمه...آی خدا خیلی سخته!که با این درد اگر در بند درمانند، در مانند!خودم میدونم چرت و پرت مینویسم...+دلم میخواد یه زنجیر خوشگل داشته باشم بندازم گردنم! همینطوری یهویی دلم خواست! که وقتایی بیکارم باهاش بازی بازی کنم...(بابا پنجعلی درونم میگه: حامد خان شما به خودت نگیر!!! این دختره دیوونه اس)+فردا مسابقه دارم و حوصله ندارم برم! به دکی گفتم واسه (...) میرم، گفت پس برو کیک و آبمیوه ات رو بخور و بیا!+بعد از مدت ها مریم السادات رو دیدم...کلی حرف زدیم...کلی دلم باز شد...+از اونجایی من این هفته نمی تونم برم خونه، نمی تونم بچه خواهرمو ببینم و نمی تونم شب شیشه بچه رو شرکت کنم!کارای واجب تر هست!+الان تو گوشم صدای امید نعمتیه!گروه پالت...دلم چارتار میخواد...پ.ن:بخون و رد شو... رد شووووو!
  • ۹۴/۰۲/۳۰
  • ft _nk

نظرات (۱)

دارم رد میشم......
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی