بعد استخر رفتن انقد لِه بودیم که حال غذا پختن نداشتیم واسه همین وقتی نشستیم توی سرویس که برگردیم زنگ زدم پیتزا ساندویچ دانشگاه و سفارش ناهار دادم.رفتیم ناهار خوردیم و بعدم اومدیم خوابگاه. نماز که خوندیم همه خوابیدیم... وای چقد سرم درد می کرد! چشمام می سوخت و نمی تونستم باز نگهشون دارم! از ساعت 4 تا 6.5 خواب بودم ولی چهل بار بیدار شدم...قیافم انقد خسته بود مهرناز می گفت موندم چطوری بیداری!!!برم یه زنگ به مامان بزنم دلم براشون تنگ شده! این هفته اگه آسمونم زمین بیاد من میرم خونه!!!
- ۹۳/۰۹/۲۱
چندوقته پیش ماما اینا نرفتی؟