امشب شام بابایی جوجه کباب درست کرد. خوشمزه بود ولی به خاطر دعوای ظهری دل و دماغ نداشتم زیاد نچسبید... :(
بعضی وقتا خیلی بهم گیر میدن! میرن رو اعصابم ولی بعد که فکر میکنم می بینم منم زیادی اعصاب ندار شدم!
+
الان چندساعتیه حامد جواب پیام منو نمیده منم تو دلم دارن ظرف میشکونن!
توی پذیرایی مامان اینا دارن تخمه میخورن منم اینجا توی اتاق دارم خواجه امیری گوش میدم....
+
دیشب شماره فائزه (دوست دوران دبیرستان) رو از حمیرا (همکلاسی دوران دبیرستان) گرفتم و بهش پیام دادم. امروز صبح جواب داد و کلی گپ زدیم. چقد دلم براش تنگ شده بود... ^_^
بعضی وقتا خیلی بهم گیر میدن! میرن رو اعصابم ولی بعد که فکر میکنم می بینم منم زیادی اعصاب ندار شدم!
+
الان چندساعتیه حامد جواب پیام منو نمیده منم تو دلم دارن ظرف میشکونن!
توی پذیرایی مامان اینا دارن تخمه میخورن منم اینجا توی اتاق دارم خواجه امیری گوش میدم....
+
دیشب شماره فائزه (دوست دوران دبیرستان) رو از حمیرا (همکلاسی دوران دبیرستان) گرفتم و بهش پیام دادم. امروز صبح جواب داد و کلی گپ زدیم. چقد دلم براش تنگ شده بود... ^_^
- ۹۴/۱۰/۰۸