خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

زرورق

جمعه شب رفتیم خونه حامد اینا و کادوهاشو بردیم. خیلی خوش گذشت. محمد کلی مسخره بازی در اورده بود و همه مرده بودن از خنده!با هادی برادر حامد بازی میکرد و محمد هی الکی هادی رو میزد، یهو هادی پاشد و گفت بیا دعوا کنیم و دستاشو بهم میمالید یهو محمد اومد جلوش دستاشو با یه حالت بامزه بهم میمالید و میخواست ادای هادی رو در بیاره...انقد خندیدیم که نگووو.....+یه وبلاگ پیدا کردم مال یه آخونده که بامزه مینویسه! تا شب دوم 35 صفحه از متناشو خوندم!!!+چقد سخت شده نوشتن واسم :(((((
  • ۹۴/۰۷/۲۰
  • ft _nk

نظرات (۳)

مگه آخوند دل نداره ‌؟‌:))
پاسخ:
مگه من گفتم ننویسه!؟ :|
سلام شنبلیله جان :))
میخوام بخش بیوگرافی بلاگمو کامل کنم.
سر فرصت بگو از طرف تو چی بنویسم ؟ :)
پاسخ:
چقد سخت.... باش
این همونی نیست که تو اینستا هم یه پیج کانترورشال داره؟خخخخخخ
پاسخ:
شاید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی