قدیما که عشق کتاب بودم، یه رمان خوندم که طرف به خاطر فشارای زندگی همش درد معده داشت و معده اش به خاطر استرسش میسوخت.خیلی کتابه برام جالب بود و اینکه طرف مثل من زیاد قوی نبود و بعدها زندگی ازش یه مرد ساخت...دلم خیلی برای اون کتاب تنگ شده که اگه دستم رسید بسوزونمش :|:|:|میگن هرچی بدت بیاد سرت میاد!واسه من انگار ضرب المثل ها هم هرجور دلشون بخواد بستگی به شرایط من تغییر میکنن!!!انگاری اماده ان که گند بزنن به اعصاب نداشته ی من!به نظرم از اون برهه تا این برهه زمانی، این ضرب المثل تصمیم گرفته اینطوری باشه:هرچی خوشت بیاد سرت میارم :|پ.ن:الانم عشق کتابم ولی وقتشو ندارم بخونم...شایدم شور و اشتیاقشو!
- ۹۴/۰۴/۰۸