خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

علی

داشتم از خواهر کوچیکه احوال اون خواهرم رو میپرسیدم که بچش دنیا اومد یا نه که گفت نه هنوز...گفتم زودی بهم خبر بده.بعد از چند دقیقه یهو پیام اومد گفت : بچه دنیا اومد!من دوباره خاله شدم!انقد ذوق دارم که متن اولیه ام پر از اشتباهات تایپی بود...پسره و میخوان اسمشو بذارن علیحسین (بابای بچه) بهم پیام داده که : خاله نمیای علی کوچولو منتظره ها!کلی سر این پیام هم ذوق کردم ^_^یادمه مامان بهم گفت منم عصر بدنیا اومدم!پ.ن:الان حامد میاد میگه تو که اصلن نمی خواستی بچه دار بشی چرا انقد واسه بچه یکی دیگه ذوق کردی...؟؟به من ربطی نداره ولی کاش اسمشو بذارن  امیر علی یا علیرضا یا هرچی...فقط علی خالی نباشه!(بابا پنجعلی درونم میگه: به تو چه اصلن! :| )
  • ۹۴/۰۲/۲۷
  • ft _nk

نظرات (۱)

ماشاالله.چه نازه.
پاسخ:
فدای شوما

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی