دیروز هوا ابری بود. با مهشاد بودم که کاراشو انجام بده با هم بریم سلف. توی سلف مهرناز و شکیلا رو دیدیم و بعدشم مینا دومی و عارفه(دوستش).همه با هم برای اولین بار توی سلف ناهار خوردیم! البته مینا اولی نبود.کلی عکس گرفتیم. انقد هم جیغ و داد و مسخره بازی راه انداختیم که همه داشتن نگامون میکردن...خوبه سلفا تفکیک جنسیتی شده!آخرای عکس گرفتن بودیم که یهو مینا اولی هم رسید و پرید وسط عکس سلفیمون!بعد از سلف داشتیم مثل آدم میرفتیم سلف خوابگاه امین که یهو بارون گرفت!از سلف مرکزی تا خوابگاه امین زیر بارون دویدیم!!!در حین اینکه مهشاد داشت غذاشو می گرفت من داشتم بیرونو تماشا میکردم (ینی حیاط خوابگاه امین). هر چی میگذشت بارون شدیدتر میشد که دیگه آخراش تگرگ می بارید!من و مهشاد وقتی غذاشو گرفت رفتیم دم در خوابگاه که بریم خوابگاه خودمون. همه وایساده بودن چون بارون شدید بود جوری که تقریبن داشت سیل میومد!!!!من و مهشاد هم درکمال خجسته گی دویدیم رفتیم خوابگاه! :|اول اینکه خیس شدیم در حد موش اب کشیده!دوم اینکه مهشاد خانوم غذاشو گرفته بود توی بغلش و تا خوابگاه که رسید کاملن برنج و خورش فسنجونش قاطی شده بود!سوم اینکه من بدبخت ساعت یک و نیم کلاس داشتم و تنها تیکه ی خشکم کمربند مانتوم بود!!!توی کفشم دریاچه تشکیل شده بود! چادرم کاملن خیس بود و از بالای مقنعه ام آب می چکید!چادر از طاهره قرض گرفتم(دوتا چادر داره).کفشامو به محض رسیدن به خوابگاه چپکی گذاشتم روی شوفاژ و خداروشکر یه ذره دریاچه اش خشک شده بود!جورابامو کلن عوض کردم و همینجور شلوارم که پایینش گلی شده بود!با این همه بدبختی رفتم کلاس ولی استاد نیومد!!!!در عوض یه دختره ای شیرینی آورده بود منم دوتا رولت خوردم!
- ۹۴/۰۲/۲۱