خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

کفش خر?دن!

عصر? با مر?م السادات رفت?م شهر که ?ه جفت کفش ساده و راحت برا? دانشگاه بخرم. تو? مس?ر رفتن به سر در اصل? دانشگاه س?م?ن رو د?د?م و گفت که خ?ابان س?متر? حراج? زدن و داره م?ره خونه ما رو هم سر راه م? بره اونجا.ما ن?ز خوشحال همراش رفت?م و تو? راه کل? حرف زد?م و خند?د?م. وقت? رس?د?م اون مغازه ز?اد مدلا? جالب? نداشت واسه هم?ن راه افتاد?م سمت م?دان شهداء و مغازه هارو تماشا م? کرد?م.خلاصه رفت?م و رفت?م و رفت?م و آخرشم کفش نخر?دم ول? مر?م ?ه تون?ک زمستون? خوشکل مشک? خر?د و منم تو? بازارچه دانشگاه دو جفت جوراب خر?دم...از کفش به کجا رس?د!!!راست? محمد (پسر دختر عمه ام) اس زد که فور?ت پزشک? رفسنجان و س?رجان قبول شده و احتمالا م?اد رفسنجان. خبر جذاب? بود!
  • ۹۳/۰۷/۳۰
  • ft _nk

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی