خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

خاطرات روزانه

برای اینکه یادم بماند چه بودم و چه کردم....

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰
عکس مال چند وقت پ?شه...مال وقت بله برون خواهرم. دستمو سوخته بودم سر غذا درست کردن. خلاق?تم گل کرد و با زخمش ?ه طرح زدم.?ادش بخ?ر تو خوابگاه چقد از ا?ن کارا م?کردم...وا? دلم واسه مر?م السادات تنگ شد!!!! حالا د?گه تغ??ر رشته داده و د?گه باهم کلاس ندار?م...م?رم بهش م?گم عموم?ا رو باهم برم?دار?م. وا? چقد ترم اول تو کلاس بهرنگ خوش گذشت. چقد پسرارو اذ?ت کرد?م.?ک? از پسرا بهمون گفت "اراذل"...!!!!خنده ام گرفت...بهمون م?ومد مخصوصا من و مر?م السادات چون خ?ل? د?وونه باز? در م? اورد?م...!!!!?ادش بخ?ر چه زود گذشت...خدا کنه بق?ش هم زود و خوب بگذره!!
  • ۹۳/۰۵/۲۱
  • ft _nk

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی